دنبال کردن مطالب از طریق فید RSS دنبال کردن مطالب از طریق تویتر

تبلیغات

*** جهت نمایش تبلیغ شما با قیمت مناسب در سایت novel-98ia کلیک کنید ***

اطلاعات کاربری


عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

آرشیو

جستجو


مطالب پربازدید

آخرین ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
بهترین رمان 3 486 sepi73radin
بر روی بالکن 0 88 alicter19
کافه ای در تابستان 0 73 alicter19
کافونه 0 75 alicter19
گل زخم های خاطره 0 72 alicter19
ناگفته های اندوه 0 70 alicter19
دختر گل فروش 0 137 alicter19
با پاییز عجین شده است 2 143 alicter19
قصه ی باران 0 72 alicter19
فصل عاشقی 0 118 alicter19
دوشیزه ی ..... بقلم شهروز براری صیقلانی پارت هفتم#7 سیرنزولی پیرنگ 2 216 dianasalajegheh
سر فصل عاشقی 60 2020 tofan
اپیزود اول از رمان عاشقانه های حلق آویز 3 180 shahroozbarari
نذر اشتباه 5 228 fatimabanu
اپیزود اول از. پسری که دختر بود و بلعکس بقلم شهروز براری صیقلانی 3 187 shahrooz66barari
عاشقانه طنز حقیقی . فراری خاله پری با شوهرخاله 1 128 shahrooz66barari
داستان کوتاه دیوانه عاشق قفس __شهروز براری صیقلانی 2 136 shahrooz66barari
نقد و بررسی سبک مدرنیته شهروز براری در مجله ادبی چوبک پاییز1397 صفحه 27. 1 107 shahrooz66barari
داستان نویسی خلاق، کفش جامانده بر لبه ی بام ،شهروز براری صیقلانی 1 124 shahroozbarari
متن آزمایشی ، تمرین کار در منزل جلسات آموزشی فن نویسندگی پویندگان دانش 1 355 shahroozbarari


تماس با مدیریت

دوستانی که میخواهند نویسندگی کنن با ایدی تلگرام تماس بگیریند

neil71@

خلاصه.

ساحل توی قنادی رفیقش کارمیکنه به عنوان قنادتوتولددخترعمه رئیسش یاهمون دوستش کیک تولدبرادخترعمه اون درست میکنه اماساحل خیلی بدشانسه وازشانس گندش مادرش تصادف میکنه وکارشوازدست میده براهمین میره شرکت پسرخالش به عنوان منشی شروع به کارمیکنه.......‌..........................................................

فخریه اوجن:ساحل.                    آریان:آلپ ناوروز.

بورجواوزبرک:آریانا.                    پرهام:چاعلارارطغرل‌.

مهلقاجابری:آرزو.                       ارسلان:حمیدفدایی‌.

آسیب پذیر نویسندهtoranj6979

مهشید یک دختر بلند پروازی...و برای اینکه  به خواسته هاش برسه وارد یک باند  مخوف میشه اما اون عقب نمیکه و همه خواسته های اونا رو اطاعت میکنه...  تا اینکه خواهر کوچکش شمیم که دختر ساده وخجالتیه که مظلومانه از کسایی آسیب میبینع که از خواهرش ضربه خوردن.

رمان آسیب پذیر

خلاصه:

شمیم دختر حساس و زود رنجی که در فراق خواهرش مهشید که بخاطر بی آبرویی  طرد شده  برای برگردوندنش خیلی تلاش میکنه اما مهشید به بیراهه کشیده شده و  با بلند پروازی هاش خواهرش به دردسر میندازه

ژانر: عاشقانه، انتقام 

رمان آسیب پذیر

خلاصه:

شمیم دختر حساس و زود رنجی که در فراق خواهرش مهشید که بخاطر بی آبرویی  طرد شده  برای برگردوندنش خیلی تلاش میکنه اما مهشید به بیراهه کشیده شده و  با بلند پروازی هاش خواهرش به دردسر میندازه

ژانر: عاشقانه، انتقام 

عشق آسان ندارد

 

خلاصه:

دختری ازدرون روحی لطیف وشکننده واز بیرون شوخ و مقاوم 

زندگی این دختر پراز فرازو نشیب واتفاقات شیرین وتلخ است.

بابابزرگش درکودکی نشان کرده پسرعمویش مهرداد کرده است که هیچ کدامشان خبر ندارند.

 همتا زیربار این ازدواج اجباری نمیرود ولی مهرداد عاشق ودلخسته دخترعمویش همتاس 

ازطرفی همتا عاشق استادش میشود استادی که ازخانواده مذهبی است همتا به بهانه سوال پرسیدن ،محمدعلی رادرکلاس نگه میدارد ووقتی که تنهاشدن میخواهد دستش رابگیرد که همتا را با کیفش کنار میزند وهمتا پایش به سن سالن گیرمیکند،ازسن پایین می افتد وسرش به پله ها میخورد وخون ازسرش جاری میشود..

 

درادامه باماهمراه باشید...

 

سوال دارم جواب بده

سلام کسی میدونه چجوری رمانو کپی کنم توی سایت؟؟؟؟؟

رمان رویای شب

رمان زیبای رویای شب به قلم:نگار.ح.ج،دانیال،آریا

ژانر:هیجانی،عاشقانه،رمزآلود

تعداد صفحات:نامعلوم

خلاصه:

رستا دختری ۲۴ ساله که در زندگی عادی و روزمره اش متوجه تغیراتی در ظاهر و بدنش میشه...

رستا پا به جایی میزاره که قراره معشوقه اش یک خون آشام،دوست صمیمی او یک گرگینه و معلم فداکار او یک شکارچی سایه و پدری همیشه رهنما یک ورلاک است..حال باید دید زندگی او چگونه میگذرد؟

رمان نسیم نوراندیش_پارت1

#نسیم_نوراندیش_رمان
#سیده_مهتاب_شاهرخی
#پارت1
(رهام):
توی آلاچیق تک و تنها نشسته بود ، رفتم جلوش ایستادم. انقدر تو فکر بود ک اصلا متوجه اومدنم نشد. آره خودش بود همه توی دانشگاه میشناختنش. اون همیشه تو وقت آزاد و حتی تو کلاس ها هندزفری تو گوشش بود.
_ببخشید خانم میتونم اینجا بشینم؟!
انگار نمی شنید چی میگم. اما کیفشو برداشت و دستشو ب منظور بفرمایید تکون داد. منم نشستم.نیم نگاهی بهش کردم،قصد سوال پرسیدن داشتم ک...
+بله! خانم نوراندیش هستم.
منم لبخندی زدمو گفتم معلومه ک خیلی تجربه داشتید ، پس حتما باید بدونید ک ...
+بله! من همونی هستم ک فکر میکنید.
خیلی جالب بود ب نظرم پشت اون چهره ی جذاب و مرموزی ک داشت داستان های زیادی پنهان بود. چشماشو بسته بود و تو نسیم سرد پاییزی ک می وزید نفس می کشید. انگار نسیم نرمی ک می وزید دیگ داشت ب بادهای خشن تبدیل میشد. 
هندزفریو از تو گوشش دراورد و توی کیفش گذاشت یهو گوشیش زنگ خورد ، سریع گوشیشو قطع کردو کیفشو برداشتو رفت.
خیلی از شخصیتش خوشم اومده بود.
بعد از این ک رفتش...
#MahiX

صفحات وبلاگ

تعداد صفحات : 13


درباره وبلاگ

نودهشتیا|98ia

آمار سایت

آمار مطالب
کل مطالب : 130
کل نظرات : 74


آمار کاربران
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1625

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 16
باردید دیروز : 28
گوگل امروز : 1
گوگل دیروز : 17
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 44
بازدید سال : 3,522
بازدید کلی : 86,510

کدهای اختصاصی

پشتیبانی

RSS


Powered By
Rozblog.Com

Translate : Tem98.Ir

از ما حمایت کنید
به novel-98ia امتیاز دهید

Code Center Code Center