خلاصه:
دختری ازدرون روحی لطیف وشکننده واز بیرون شوخ و مقاوم
زندگی این دختر پراز فرازو نشیب واتفاقات شیرین وتلخ است.
بابابزرگش درکودکی نشان کرده پسرعمویش مهرداد کرده است که هیچ کدامشان خبر ندارند.
همتا زیربار این ازدواج اجباری نمیرود ولی مهرداد عاشق ودلخسته دخترعمویش همتاس
ازطرفی همتا عاشق استادش میشود استادی که ازخانواده مذهبی است همتا به بهانه سوال پرسیدن ،محمدعلی رادرکلاس نگه میدارد ووقتی که تنهاشدن میخواهد دستش رابگیرد که همتا را با کیفش کنار میزند وهمتا پایش به سن سالن گیرمیکند،ازسن پایین می افتد وسرش به پله ها میخورد وخون ازسرش جاری میشود..
درادامه باماهمراه باشید...